برای کودکم

دست های کوچیک و قلب من

خیلی وقت بود از سرم افتاده بود ، مثل آتیش زیر خاکستر . چه خوشحال بودم که این تب نبود ، تب خواستنت ، خواستن دختری با چشم های زمردی! چند روز پیش رفتم خرید با یک آشنا و یه دوست با دختر چشم زمردی . یکش یه لبخند شیرین به من داد ، نگاهش کردم و شوخی ، با من حرف میزد گرچه زبونش رو بلد نبودم ، موقع پایین اومدن به سمت پارکینگ روی پله برقی دستش رو گرفتم و دلم ریخت و یادم افتاد و همه چیز اومد جلوی چشمم . یه دختر چشم زمردی مثل دختر من ، مثل دختر ما ! همه چیز برگشت. دلم آتیش گرفت . همه قلبم خواستن شد، تمام شب تمام روز و دوباره جستجو adopt a kid رفتن توی پیج هایی با عکس بچه و یاد اون دامن کوچولو افتادم با اون همه امید شب سال نو . یه عک...
20 آذر 1393

دلم تنگه

دلم خیلی هوات رو کرده اما حرفی برای زدن ندارم ، از امیدت دست کشیدم تا شاید آزاد تر زندگی کنم ، می دونم که خودخواهیه اما نازک من ، تو این شرایط تنها راه نجاتم اینه . آخ عزیزک من ، دیگه توان نوشتن ندارم ، دیگه حتی نمیتونم برات از تلخ و شیرین خاطره ها بگم اما دلم خیلی تنگه نازم
5 مهر 1393

دوباره کنارم باش

دختر چشم زمردی من بیش از یک سال پیش نوشتن این وبلاگ رو خطاب به تو شروع کردم ، اون روز ها خیال زمردی چشم هات رو مردی با چشم های فندقی به سرم انداخته بود . بعد از گذشت این زمان اما ، داستان زندگی من به یکباره زیر و رو شد اما عشق خواستن تو چیزی بود که بدون تغییر باقی موند. شروع یک شغل جدید ، درگیری های جدید زندگی و امیدی که هر روز کمرنگ تر می شد ، من رو از نوشتن ها و درد و دل هام با تو وا داشت . گرچه اتفاق های گه گا هی یادم می انداخت تمام خواستنت رو ، و به دنبالش نوشتن برای تو ! چند وقت پیش بودنت دوباره جدی شد ، این بار اما احمقانه ترین چیز دنیا ، یعنی پول! ، مانع ما شد . امید روشن شده ، اسمت توی فال حافظم توی یک شب مقدس ، هدیه نورو...
12 مرداد 1393

تشدید هر چیزی

تو این کشمکش بی نهایت ، فکر بودن و اومدنت یا فراموشی خواستنت ، لذت و دردم رو اضافه می کنه . کوچولوی من تو تشدید هر چیزی ، من رو گیج تر از گیج می کنی  
12 مرداد 1393

دعا کن

برام دعا کن نازکم خیلی دعا کن روزهای سختی جلومه ، دعا کن خیر این روز ها رو ببینم
22 فروردين 1393

هدیه نوروزی

نازکم تو روزهایی که خواستنت رو دارم به فراموشی میسپارم ، روزهایی که امیدم کاملا از بین رفته و به زندگی جدیدم خو کردم . یه دامن کوچولو از یه نفر خیلی اتفاقی هدیه گرفتم نمیدونی گلکم که چقدر منو زنده کرده
13 فروردين 1393

يك عكس با احساس

يه عكس پر از احساس  يه فرشته كه از زير آوار زنده بيرون اومده' پدري كه با عشق تو آغوش گرفتتش'  آخ كوچولوي من آخ دلم ميخواد بغل كشيدني با اين همه احساس رو ' حتي اگه بچه من نباشي ، كه اميدم به بقاي ژن هام از ميون رفته برام دعا كن لااقل بتونم عشق مادرونه ام تو به بچه اي كه ازش محرومه بدم
26 بهمن 1392

شکم بر آمده

دیروز خاله رو دیدم ، یه دوست قدیمی مثل یه خواهر ، چند ماه که مسافری داره ، چشمام به شکم برامده اش افتاد . آخ کوچولوی من دستم روی شکم صافم می چرخه تو فکر این که روزی ای جا میایی یا نه
27 دی 1392

موهای طلایی بلند

یه مجله تبلیغاتی ،یه تبلیغ از آتلیه عکس ، یه پسر کوچولو با موهای بلند طلایی و شیرینی تا ته قلب ، دلم لرزید دوباره ، کوچولوی ِ من ، دلم برای داشتنت دوباره لرزید . و فکر کردم به مردی با موهایی طلایی بلند و دوباره فکر کردم آیا می تونه پدر تو باشه؟
27 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای کودکم می باشد