برای کودکم

روزهای گیجی ، بی تو

نازنینم ، رویای شیرینم ،هر چی میگذره فکر بودنت رویایی دست نیافتی تر میشه ، گذشتن ازت باور کردی تر ، اونقدر که نوشتن توی وبلاگت سخت میشه ، سخت چون نبودنت و رویای روزی که وبلاگ رو به عشق اومدنت باز کردم جلوی چشمام میاره . این همه دوری عزیزم نه حق منه و نه تو اما نازکم توی این دنیا خیلی ها چیزی رو دارن که حقشون نبوده.
26 آذر 1392

برای پسرم

نازنینم ، آدم گاهی ایینقدر درگیر نداشته ها میشه که داشته ها رو از یاد می بره . گرچه این عذر کوچیک نمیتونه دلیل این بی انصافی باشه . کوچولوی چشم زمردی من ، امروز این پست وبلاگ رو برای برادر چشم زمردیت می نویسم ، نازنین پسرم که گاهی با تمام بی انصافی از یاد می برم که گرمای خونه ام از چشم های جادووییشه! پسرم! پسر چشم زمردیِ من ، وقتی برای اولین بار دیدمت یک ماهی از تولدت می گذشت ، اونقدر زیبا و خواستنی بودی که فریاد زدم چه دختر بی نظیری ! اخه فکرش رو هم نمی کردم خدا این همه زیبایی رو اینجوری تو چهره یک پسر ولخرجی کرده باشه. زیبا و فریبنده با چشم های رویایی و نگاه عمیق ، گرچه ترسم از دل بستن به بچه ای بود که مال من یست اما وجود نازنینت جای...
24 آبان 1392

يه دنيا حسرت

پاييز , يه نهر خالي از آب ،  اما .... سبز و زرد , از چمن و برگ هاي خزون زده !  يه دختر كوچولو زيبا و دوست داشتني ، پر از شادي و سرخوشي ، پر از خنده هاي روح بخش، ميدويد و ...... يه مادر ، يه مادر ... پر از شادي و سرخوشي ، پر از خنده هايي از روي لذت ميدويد و دنبالش مي كرد آخ كوچولوي من ، آخ نازنينم ، نميدوني چقدر دلم لرزيد وقتي ديدمشون ، آخ كوچولوي من ، ميدوني چقدر دلتنگتم ، آخ كوچولو ..... آخ
20 آبان 1392

چشم های من رو نگیر!

چشم زمردی من ، نازک من خیلی ازت دور شدم گلم ، خیلی دور ...، این کار جدید کار خودش رو کرده ، وقتی برای فکر کردن ندارم ، حتی به تو که زندگی منی حتی به زندگیم ! دور شدم ازت ، حتی از چشمات ، چشمهایی که هنوز دنبال رنگ بی نظیرش تو چشم هر مردی می گردم و توی آینه ! توی آینه دخترم من از چشم های توی آینه گریزانم ! دخترم وقتی اومدی چشم های من رو نگیر ، زمرد چشمات رو با این درد آلوده نکن  ، دخترم میدونی میترسم از روزی که میای ، از روزی که چشمهای من رو بگیری ، چشم هایی که زندگی من رو به این جا رسوندی ، نازک من به من قول بده وقتی که اومدی از چشم های من بگذری
18 آبان 1392

بچه بزرگ کردن

سلام چشم زمردی من ،  سلام ماه من ، نازکم دیروز کلی ازت و از خواستنت با عمو رابرت حرف زدن ، به من میگه تو هنوز جوونی چه عجله ای داری؟ بهش میگم که دارم پر پرت میشم اما اون نمیفهمه ، نه که نمیفهمه، خیلی کمند اون هایی که بفهمند، بفهمند که بدون چشم های زمردیت زندگیم خیلی سخته ، عمو میگه بچه آوردن کاری نداره ، بچه بزرگ کزدنه که سخته ، میدونی نازکم عمو نمیفهمه که بچه آوردنه که سخته ، بچه بزرگ کردن خیلی شیرینه
12 آبان 1392

بدون عنوان

نازنينم ، من چه كار كنم كه اين همه وجودم بودنت رو ميخواد. اين همه كار زياد و نداشتن هيچ وقتي براي فكر كردن به تو چيزي رو عوض  نكرده ، كوچكترين فرصتي ميايي توي ذهنم و دلم رو پر پر ميكني ، دوباره تصميم هاي احمقانه به اميد رسيدن بهت و دلتنگي اي كه بيشتر و بيشتر ميشه .  چشم زمردي مامان ، هنوز هم نفهميدم چرا همه مردهايي كه تو زندگي من ميان چشم هاي رنگي دارند , وقتي هبچ انتخابي از طرف نيست و من هر بار ساده لوحانه به ديدن چشم هاي زمرديت اميدوار م ميشم .  گل نازم , ميشه دعا كني اين نبودنت تموم بشه? ميدوني گلكم تلاشم براي فرزندخواندگي هم تو اين شرايط خيلي بعيد به نظر مياد , با پاسپورتي كه هيچ اعتباري براي دنيا نداره , تلاشم به دور ...
2 آبان 1392

فرزندخواندگي

نازنينم, اولين تلاشم براي فرزند خواندگي بي نتيجه بود. تنها يك جواب ساده : در صورت ممكن شدن فرزندخواندگي با شما تماس گرفته خواهد شد
18 مهر 1392

بدون عنوان

ميبيني نازكم پيش بيني مامان درست از آب در اومد اون اومده مرد چشم فندقي و با از حالم مي پرسه, !
16 مهر 1392

ip آشنا

نازك من , مرد چشم فندقي برگشته از سرزمين سرد قطبي و به زودي دل سنگش براي تو تنگ ميشه تويي كه بودنت رو ساده از من گرفت. ما با هم , من و تو تحمل ميكنيم اما اون خيلي زود ميفهمه كه براي تحمل دردهاش تنهاست  
12 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای کودکم می باشد